تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دوستی سالم و آدرس
nima22mash.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
شب عروسیه،آخر شبه،خیلی سر و صدا هست.میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه.هر چی منتظر شدن برنگشت،در را هم قفل کرده،داماد سراسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه میشه. مامان و بابای دختره پشت در داد میزنند: لیلا دخترم،در را باز کن.لیلا جان سالمی؟؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره و با هر مصیبتی شده در رو میشکنه و میرند تو. لیلا ناز مامان و بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده.لباس قشنگعروسکیش با خون یکی شده،ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کندد.کنار دست لیلا یه کاغذ هست.یه کاغذ که با خون یکی شده.بابای لیلا میره جلو،هنوزم چیزی را که میبینه نمیتونه باور کنه. با دستای لرزان کاغذ را بر میداره.بازش میکنه و میخونه: سلام عزیزم،دارم برات نامه می نویسم،آخرین نامه زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه.کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینگه همیشه آرزوت همین بود؟؟ علی جان دارم میرم،دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم.علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.دیدی بهت گفتم که بازهم با هم حرف میزنیم. ولی کاش منم حرفای تورو میشنیدم.دارم میرم چون قسم خوردم،تو هم خوردی،یادته؟!؟ گفتم یا تو یا مرگ،تو هم گفتی،یادته؟ علی تو اینجا نیستی،من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟!؟ داماد قلبم تویی،چرا کنارم نمیای؟!؟ کاش بودی و می دیدی لیلات چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ میکنه. کاش بودی و می دیدی لیلات تا آخرش رو حرفاش موند. علی لیلات داره میره،که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارن سیاهی میرن،حالا که بدنم داره می لرزه،حالا که زندگیم مثل یه سریال از جلو چشمام می گذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد،یادته؟ روزی که دلامون لرزید یادته؟ روزای خوب عاشقیمون یادته؟ نقشه های آیندمون یادته؟ علی من یادمه،یادمه که چطور بزرگترهامون،همونایی که همه زندگیشون بودیم پا رو قلب هر دومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون.گفت اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادمه اون روز چقدر گریه کردم،تو اشکهامو پاک کردی و گفتی گریه میکنی چشمات قشنگتر میشه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی کـــــــــ . . . . . . . . . . . . . . .